بـه بودن ها ، دیـر عـادت کن و بــــه نبــودن هــا ، زود …!
آدم ها ، نبودن را بهتر بلدند
بـه بودن ها ، دیـر عـادت کن و بــــه نبــودن هــا ، زود …!
آدم ها ، نبودن را بهتر بلدند
زندگی سه دیدگاه داره
دیدگاه شما
دیدگاه من
حقیقت
چشم بَـــــسته از فرسنگ ها می شناسمت
این تلاشت برای گم شُــدن مَــرا می خنداند
زندگی سه دیدگاه داره
دیدگاه شما
دیدگاه من
حقیقت
دم زندگی گرم یه عمره داره
بدون گارنتی مارو سرویس میکنه
زندگی سه دیدگاه داره
دیدگاه شما
دیدگاه من
حقیقت
سلام پریماه خانوم من خیلی وقته اینجا میام ولی تازه عضو شدم پستاوعکسات برام جالب بود
ممنون میتونم حدس بزنم شما کجایی هستین؟؟؟!!!!!!!
من حدس میزنم شما جنوبی هستین یا اهوازی یا بوشهری درسته؟
جنوبو که حدس زدم شیرازی چی نیستی اگه نیستی خودت بگو دیگه
هر جور راحتی
سلام مدیر اینجا کیه چرا هر کاری میکنم عکسا آپلود نمیشه
ویرایش توسط شالیزه : 12-24-2015 در ساعت 10:02 PM
یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی بی پایان
دیالوگ شهاب حسینی به ترانه علیدوستی تو فیلم درباره الی
شعر زیبای سیب وجوابیه ها
تو به من خندیدی و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلود به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز
سالهاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشتمن به تو خندیدم
چون که می دانستم
تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی
پدرم از پی تو تند دوید
و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه
پدر پیر من است
من به تو خندیدم
تا که با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو لیک لرزه انداخت به دستان من و
سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک
دل من گفت: برو
چون نمی خواست به خاطر بسپارد گریه تلخ تو را….
و من رفتم و هنوز سالهاست که در ذهن من آرام آرام
حیرت و بغض تو تکرار کنان
می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چه می شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت
شعر زیبای سیب وجوابیه هاتو به من خندیدی و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دیدغضب آلود به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز
سالهاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشتحمید مصدق ( خرداد ۱۳۴۳)وجواب زیبای فروغ فرخ زاد برای این شعرمن به تو خندیدم
چون که می دانستم
تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی
پدرم از پی تو تند دوید
و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه
پدر پیر من است
من به تو خندیدم
تا که با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو لیک لرزه انداخت به دستان من و
سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک
دل من گفت: برو
چون نمی خواست به خاطر بسپارد گریه تلخ تو را….
و من رفتم و هنوز سالهاست که در ذهن من آرام آرام
حیرت و بغض تو تکرار کنان
می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چه می شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت
وصیت نامه کوروش بزرگ
پس از مرگم، بدنم را مومیایی نکنید و در طلا و جواهرات و زیورآلات نپوشانید و زودتر آنرا در آغوش خاک پاک ایران قرار دهید تا ذره ذره های بدنم، خاک ایران را تشکیل دهد
. چه افتخاری برای انسان بالاتر از اینکه بدنش در خاک ایران دفن شود. چه بهتر که انسان با خاک که این همه چیزهای نغز و زیبا میپرورد آمیخته گردد.من همواه مردم را دوست داشته ام و اکنون نیز شادمان خواهم بود که با خاکی که به مردمان نعمت میبخشد، آمیخته گردم.از همه پارسیان و هم پیمانان بخواهید تا بر آرامگاه من حاضر گردند. مرا از اینکه دیگر هیچگونه بدی و رنجی نخواهم دید شادباش گویند.اما واپسین پند من: اگر میخواهید دشمنان خود را ناکام گذارید، به دوستان خود نیکی کنید.
حضرت یوسف از بالاى قصر جوانى را دید كه با لباسهاى مندرس از كنار قصر عبور مى كرد، جبرئیل به حضرت عرض كرد: این جوان را مى شناسى ؟
حضرت یوسف فرمود: نه .
جبرئیل فرمود: این همان طفلى است كه در گهواره به سخن آمد و نزد عزیز مصر به پاکدامنی و طهارت تو شهادت داد ..
حضرت یوسف فرمود: او را بر من حقى است ، پس دستور داد، جوان را آوردند و امر كرد او را لباسهاى فاخر پوشانیدند و انعام زیاد در حق او ارزانى فرمود...
با نگاه به این منظره جبرئیل به خنده آمد !
حضرت یوسف فرمود: آیا احسان ما كم بود كه به نظر تحقیر تبسم كردى !؟
جبرئیل عرض كرد. غرض از خنده من این است تو كه مخلوقى هستى در حق این جوان به واسطه یك شهادت بر حقى كه درباره تو در حال خردسالى و بى اختیاری داده بود این همه احسان كردى ،
پس پروردگار بزرگ در حق کسی که بر توحید و وحدانیت او گواهی داده ، چقدر احسان خواهد فرمود ...
شخصی چای را آن قدر کم رنگ مینوشید که به سختی میتوانستیم بفهمیم که آب جوش نیست!
چربی و نمک هم اصلا نمیخورد! ورزش میکرد و وقتی از او علت این کارهایش را میپرسیدیم، میگفت که اینها برای سلامتی بد است و سکته میآورد.
او در چهل و پنج سالگی در اثر سکته قلبی درگذشت! .
چندی پیش یک زندانی در امریکا از زندان گریخت. به ایستگاه راه آهن می رود و سوار یک واگن باری می شود.
در واگن به صورت خودکار بسته می شود و قطار به راه می افتد.او متوجه می شود که سوار فریزر قطار شده است.
روی تکه کاغذی می نویسد: این مجازات رفتار های بد من است, که باید منجمد شوم.
وقتی قطار به ایستگاه می رسد, مامورین با جسد او روبرو می شوند.در حالی که فریزر قطار خاموش بوده است.
منتظر هرچه باشیم،همان برایمان پیش میآید.
منتظر شادی باشیم، شادی پیش میآید.
منتظر غم باشیم، غم پیش میآید.
تفریح را دست کم نگیر،از آن برای کمالت استفاده کن
بسمه تعالی
هیچ کرسی با دو پایه نمیایستد پایه سوم میخواهد.
دنیا و آخرت دو پایه هستند.
پایه سوم، تفریح است.
فکر نکنید تفریح هرچه کمتر بهتر. تفریح جزء ارکان زندگی است.
لِلْمُؤْمِنِ ثَلاَثُ سَاعَات: فَسَاعَةٌ یُنَاجِی فِیهَا رَبَّهُ، وَسَاعَةٌ یَرُمُّ مَعَاشَهُ، وَسَاعَةٌ یُخَلِّی بَیْنَ نَفْسِهِ وَ بَیْنَ لَذَّتِها فِیَما یَحِلُّ وَ یَجْمُلُ.
انسان با ایمان ساعات شبانهروز خود را به سه بخش تقسیم مىكند: قسمتى را صرف مناجات با پروردگارش، قسمتی براى ترمیم معاش و كسب و كار زندگى و قسمت سوم را براى بهرهگیرى از لذات حلال و دلپسند مىگذارد. حکمت 390 نهج البلاغه
دور هم بنشینید و کباب درست کنید و بخورید. اما به لغو و لهو ولعب نگذرانیدش.
به نفست بگو؛ به کبابی که بهت میدهم نگاه کن، وقتی نماز میخوانی هی نگو خسته شدم. کباب را بگیر یک چیزی پس بده. یک خواب خوبی بکن در عوضش یک فکر خوبی هم بکن. تفریح خوبی بکن در عوضش دَرست را هم خوب بخوان.
حضرت آیت الله حائری شیرازی حفظه الله
"... ای خداوند!
به علمای ما، مسئولیت،
و به عوامِ ما، علم،
و به مومنانِ ما، روشنایی،
و به روشنفکرانِ ما، ایمان،
و به متعصبینِ ما، فهم،
و به فهمیدگانِ ما، تعصب،
و به زنانِ ما، شعور،
و به مردانِ ما، شرف،
و به پیرانِ ما، آگاهی،
و به جوانانِ ما، اصالت،
و به اساتیدِ ما، عقیده،
و به دانشجویانِ ما نیز، عقیده،
و به خفتگانِ ما، بیداری،
و به بیدارانِ ما، اراده،
و به مبلغانِ ما، حقیقت،
و به دیندارانِ ما، دین،
و به نویسندگانِ ما، تعهد،
و به هنرمندانِ ما، درد،
و به شاعرانِ ما، شعور،
و به محققانِ ما، هدف،
و به نومیدانِ ما، امید،
و به ضعیفانِ ما، نیرو،
و به محافظهکارانِ ما، گستاخی،
و به نشستگانِ ما، قیام،
و به راکدانِ ما، تکان،
و به مردگانِ ما، حیات،
و به کورانِ ما، نگاه،
و به خاموشانِ ما، فریاد،
و به مسلمانانِ ما، قرآن،
و به شیعیانِ ما، علی،
و به فرقههای ما، وحدت،
و به حسودانِ ما، شفا،
و به خودبینانِ ما، انصاف،
و به فحاشانِ ما، ادب،
و به مجاهدانِ ما، صبر،
و به مردمِ ما، خودآگاهی،
و به همهی ملتِ ما،
همتِ تصمیم،
و استعدادِ فداکاری،
و شایستگیی نجات و عزت،
ببخش..."
مجموعه آثار ۸ / نیایش / ص ۱۱۷*
معلم شهید انقلاب دکتر علی شریعتی
خودت را هرس كن…
هــرازگاهی خـــودت را هَـــرَس كــن…
شـاخــه هــای اضـافیــت را بــــزن …
پــای تمــام شاخــه بریـــده هــایت بایست…
تمـــام سختی هــــایـت…
دردهــــایت…
باغبــانی کن خــودت را…
خـــاطــــرات بـــــدت را…
سَـبُــك كــن فكــــرت را…
از هرچه آزارت می دهد…
ریــاضیــــدان بــــاش…
حســـاب و کتــاب کن…
خـوبیهای زنـــدگیــت را جـمع کن…
آدمهای بــدِ زنـــدگیت را کــم کن…
همه چیـــز خــــــوب می شـــود…
قــــول…
خـــوب می شـــود…
خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق
خراش های وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد
خدایا دردهایم دلنشین می شود
وقتی درمانم " تویی "
میان آرزو و معجزات خداوند دیواری است بنام "اعتماد"
پس اگر دوست داری به آرزو هایت برسی
و تنها به معجزه احتیاج داری
با تمام وجود به خدا اعتماد كن
موقع خسته شدن به دو چیز فکر کن:
۱. آنهایی که منتظر شکست تو هستند تا “به تو” بخندند،
۲.آنهایی که منتظر پیروزی تو هستند تا “با تو” بخندند .
تنها چیزی که باید از زندگی آموخت ،
تنها یک کلمه است
« می گذرد »
خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق
خراش های وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد
خدایا دردهایم دلنشین می شود
وقتی درمانم " تویی "
برای خوب بودن فقط بایدکمی خوب بود
کمی مهربان
کمی متواضع
کمی باگذشت
کمی صادق و دور از ریا و تزویر و دروغ
کمی خود را جای دیگران بگذاریم
همه چیز بهتر می شود....
خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق
خراش های وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد
خدایا دردهایم دلنشین می شود
وقتی درمانم " تویی "
دل بسپار ..
به آتشی که نمی سوزاند "ابراهیم" را
دریایی که غرق نمیکند "موسی" را
نهنگی که نمیخورد "یونس" را
دیگری را برادرانش به چاه می اندازند سر از خانه عزیز مصر در می آورد
و کودکی که مادرش او را به دست موجهای "نیل" می سپارد
تا برسد به خانه تشنه به خونش!
آیا هنور هم نیاموختی؟!
که اگر همه عالم قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند
و خدا نخواهد "نمی توانند"
پس
به تدبیرش اعتماد کن ، به حکمتش دل بسپار ،
به او توکل کن و به سمت او قدمی بردار
خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق
خراش های وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد
خدایا دردهایم دلنشین می شود
وقتی درمانم " تویی "
توكل یعنی :
اجازه بدهی خداوند خودش تصمیم بگیرد !
تو فقط دعا كن
و
پیشاپیش شاد باش
و
ایمان داشته باش كه خداوند…
دعایـت را بــــــــــــــــــزودی مســــــــتجاب میكند !!!
چون خداوند …
نه به اندازه آرزویت ،
كه به اندازه امــــــــــــــید
و
اطـــــــــمینان توست ،
كه میبخشد…
خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق
خراش های وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد
خدایا دردهایم دلنشین می شود
وقتی درمانم " تویی "
گاهی باید از دلواپسی،نگرانی وتردید دست بکشید و
ایمان داشته باشید که همه چیز درست خواهد شد،
شاید نه آنگونه که شما انتظار دارید،
بلکه آنگونه که صلاح خدا در آن است...
خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق
خراش های وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد
خدایا دردهایم دلنشین می شود
وقتی درمانم " تویی "
ساده که میشوی
همه چیـز خوب میشود
یـک آدم ساده که بـاشی
برایـت فرقی نمیـکند که تجمل چیست ؟
شمـال شهـر کجاست ؟
خانه ی تـو کدام حوالی ست ؟
ساده که باشی
همیـشه لبخند بـر لب داری
همیشه برای یك كودك رهگذر ، شكلاتی در جیب داری
زیر بـاران ، دهانت را بـاز میکنی و قــطره قــطره مینـوشی
آدمهـای ساده همیشه بـوی نـاب آدم میـدهند
خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق
خراش های وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد
خدایا دردهایم دلنشین می شود
وقتی درمانم " تویی "
یادم باشد:
یاد گرفتن یک هدیه است
حتی زمانی که " درد و رنج " معلمت باشد...
خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق
خراش های وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد
خدایا دردهایم دلنشین می شود
وقتی درمانم " تویی "
وقتی می گویی حالت چگونه است ؟؟؟خوب می شوم ...
آدمیزاد ...غرورش را خیلی دوست دارد ؛اگر داشته باشد ،آن را از او نگیرید ...حتی به امانت نبرید ...ضربه ای هم نزنیدش ،چه رسد به شکستن یا له کردن ...آدمی غرورش را خیلی زیاد ؛شاید بیشتر از تمام داشته هایش ؛دوست می دارد ...حالا ببین اگر خودش ، غرورش را به خاطر تونادیده بگیرد ...چقدر دوستت دارد ...
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)